English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 173 (7546 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
stack arms U فرمان چاتمه فنگ
stack arms U چاتمه کردن تفنگها
stack arms U تفنگها راچاتمه کنید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stack up U روی هم انباشتن
stack U ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند
stack U آدرس ابتدا پایانه پشته
stack U ذخیره موقت صفحات در سیستم حافظه مجازی
stack U محلی که نشانه گر شبکه به آن اشاره میکند
stack U انباشتن
stack U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stack U پیام خطا که وقتی نمایش داده میشود که حافظه خالی در کامپیوتر نباشد درصد نیاز برنامه
stack U ثبات آدرس که حاوی محل دادهای است که بیشتر استفاده می شوند یا آدرس دستور بعدی که باید پردازش شود
stack U برنامه کاربردی که از سیستم Apple maxintosh Hyper cord استفاده میکند
stack U روش ذخیره داده که آخرین عنصر ذخیره ساده . همیشه در همان محل قرار دارد و بقیه لیست با یک آدرس تغییر مکان به انتهای لیست می روند
stack U ذخیره موقت داده , ثباتها پاس رهایی که داده اضافه شده از همان انتهای لیست بازیابی میشود. مراجعه شود به Lifd
stack U پشته کردن
stack up U جمع کردن اندازه گرفتن
stack U لوله اگزوز
stack U ناودان
stack U توده
stack U کومه
stack U خرمن
stack U دودکش دسته
stack U بسته
stack U پشته
stack U مقدارزیاد
stack U قفسه کتابخانه
stack U توده کردن
stack U کومه کردن
stack U انباشتن پشته کردن
stack U دودکش ناو
stack U چاتمه کردن تفنگ
stack U جمع اوری و منظم کردن وسایل
stack U توده اجر
stack U ردیف کردن وسایل و تجهیزات
stack U انباشته
stack memory U حافظه پشتهای
stack pointer U اشاره گر پشته
stack register U ثبات پشته
stack the defence U ارایش دفاعی
stack indicator U پشته نما
push up stack U سیستم صف ذخیره سازی موقت که آخرین موضوع اضافه شده در انتهای لیست فرار می گیرد
smoke stack U دودکش
row stack U فاصله ردیفهای انبار از دیوار
stack indicator U نماینده پشته
push down stack U مجموعهای از مکانهای حافظه یا ثباتهای کامپیوترکه لیستی از نوع push-down را اجرا می کنند
push down stack U پایین فشردنی
push down stack U پشته
row stack U فاصله اماد از دیوار
stack wash U تخلیه هوا به علت فشار گازدودکش ناو
stack the cards <idiom> U برای کسی نقشه کشیدن
hay stack U کومه علف خشک
To stack the cards . U ورق زدن ( تقلب درقمار )
exhaust stack U لولهاگزوز
wheat stack U خرمن کومه گندم
chimney stack U میله دودکش
chimney stack U دودکش
program stack U پشته برنامه
chimney-stack U [دودکشی با یک یا دو دور رو آجری]
soil and waste stack U کیسهخاکوفضولات
wall stack section U بخشدودکشدیواری
push pop stack U ثباتی که اطلاعات را ازشمارنده برنامه گرفته ومکانهای ادرس دستورالعمل را بر مبنای "انکه اول رفته اخر خارج شود" ذخیره میکند
up in arms <idiom> U آماده حمله
take up arms <idiom> U آماده جنگیدن
to take arms U جنگ اغاز کردن
in arms <idiom> U آماده جنگیدن
up in arms U مسلح واماده جنگ
under arms U مجهز باسلحه سبک و انفرادی
under arms U تحت سلاح
to take up arms U مسلح شدن
arms U جنگ افزار
all arms U کلیه نیروها
in arms U مسلح
arms U نشان دولتی نیرو
suspension of arms U اتش بس موقت
to keep at arms length U اشنائی نکردن با
to lay down arms U ترک جنگ کردن
to lay down ones arms U سلاح خودرا بزمین گذاشتن
to present arms U پیش فنگ کردن
to present arms U نشانه روی کردن
combat arms U رسته رزمی
carry arms U دوش فنگ
to trainb arms U تفنگ رابایک دست وتقریباموازی بازمین نگاه داشتن
to keep at arms length U دوری کردن از
to fold in ones arms U دراغوش گرفتن
suspension of arms U اعلام اتش بس موقت یا تعلیق موقت حالت جنگی
suspension of arms U اتش بس
to bear arms U سربازی کردن
to bear arms U خدمت نظام کردن
to carry arms U سربازشدن
to carry arms U سلاح برداشتن
to cross the arms U دست بسینه گذاشتن
to fling out ones arms U بازوهاراناگهان گشادن
to fly to arms U اماده جنگ شدن
to fly to arms U سلاح برداشتن
bear arms U سلاح به دست گرفتن خود را به خدمت معرفی کردن
bear arms U تحت سلاح رفتن
with arms folded a U دست بسینه
coat of arms U نشان یا علامت دولت یاخانواده وامثال ان
small arms U سلاحهای کالیبر کوچک
small arms U جنگ افزارسبک یا کالیبر کوچک
with open arms <idiom> U با گرمی استفاده کردن
small arms U سلاحهای سبک
to keep at arms length <idiom> U رو ندادن
achievement of arms U مجموعه ای از نشان های زرهی
with folded arms U دست به سینه
to call to arms U اعلام دست به اسلحه کردن
coats of arms U نشان یا علامت دولت یاخانواده وامثال ان
To lay down ones arms . U اسلحه رابزمین گذاشتن
arms race U مسابقه تسلیحاتی
with folded arms U دست بسینه
with the arms crossed U دست بسینه
with open arms U بااغوش باز بابازوهای گشاده
comrade in arms U سرباز
comrade in arms U همخدمت
comrades in arms U سرباز
comrades in arms U همخدمت
arms control U کنترل سلاح
arms control U کنترل جنگ افزار
supporting arms U نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
passage at arms U نبرد مواقعه
profession of arms U تخصص نظامی گری
profession of arms U شناخت رسته ها اشنایی با رسته ها
passage at arms U زدو خورد
orders arms U پافنگ
order arms U فرمان بجای خود در حال مسلح بودن با تفنگ
order arms U پافنگ
order arms U فرمان پافنگ
master at arms U درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
right shoulder arms U فرمان دوش فنگ
right shoulder arms U فرمان ازراست نظام
present arms U پیش فنگ فرمان پیش فنگ
present arms U پیش فنگ کردن
passage at arms U پیکار
passage of arms U نبرد
passage of arms U رزم
passage of arms U جنگ
passage of arms U زد و خورد
port arms U پیش فنگ
port arms U فرمان پیش فنگ پیش فنگ کردن
present arms U پیش فنگ
present arms U سلام درحال پیش فنگ
man at arms U سرباز
fire arms U اسلحه ی گرم
inspection arms U سلاح برای بازدید حاضر بازدید اسلحه اسلحه رابازدید کنید
to pile arms U چاتمه زدن
combined arms U یکان مرکب
oder arms U پافنگ
spiral arms U بازوهای مارپیچی
combined arms U رستههای مرکب
sling arms U حالت بند فنگ
combined arms U مرکب
combat arms U یکان رزمی یکان درگیر در رزم
side arms U جنگ افزارکمری
side arms U اسلحه کمری
shoulder arms U دوش فنگ
sergeant at arms U مامور اجرا و انتظامات
supply arms U یکانهای تدارکاتی یا ادارات وقسمتهای امادی
king of arms U متصدی تشخیص وتعیین نشانهای خانوادگی
sergeant at arms U فراش
sergeant at arms U مامور اجرا
combat support arms U یکان پشتیبانی رزمی
The jacket is too tight in the arms. U این ژاکت بازوهایش تنگ است.
combat support arms U رسته پشتیبانی رزمی
combined arms team U تیم مرکب
combined arms team U تیم رستههای مرکب
arms material position U شغل همه رستهای
combined arms army U ارتش مرکب
roller board and arms U بازوهاوبردغلتک
combined arms army U ارتش مختلط ارتش متشکل از نیروهای مرکب
to pinion the arms of a person U کت کسیرا بستن
arms control measures U مقررات کنترل جنگ افزار اقدامات کنترلی جنگ افزار
To fling ones arms round some bodys neck . U دست را دورگردن کسی انداختن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com